جستجو:
خانه
مدیریت
ایمیل من
شناسنامه
پارسی یار

مجموع بازدیدهای وبلاگ: 125270
تعداد بازدید امروز: 6
  • درباره من


    اندیشه - ترنم اندیشه
  • لوگوی من


  • آرشیو


  • اشتراک در وبلاگ


     
     
    اندیشه - ترنم اندیشه
    با دشمنت مدارا کن و برای دوستت خالص شو، تا[حق] برادری را حفظ کرده، مروّت را به دست آورده باشی . [امام علی علیه السلام]
  • 105- بهارستان
    نویسنده: اندیشه شنبه 84/12/20 ساعت 9:55 ع

    می خواهم از او بنویسم. می دونم! می دونم! اینجا نباید بنویسم. پس کجا بنویسم؟ البته  می تونستم مثل اونچه که برای کاظمی نوشتم، بنویسم. ولی نمی تونم! هر موقع یادش می افتم دلم بی تاب می شود.

    دیدی؟! اونجا اصلا کلماتم راهشان را گم می کنند اونجا من نمی نویسم. دلم می نویسد، ساده است دلم را به پرواز در می آورم و دروسعت آبی، مغرور انه به اوج می رسم، قلم به دستش می سپارم و می روم و اون هم هیچ ترتیب و آدابی ندارد هر چه خواست می نویسد.

    ***

    حالا دیگه اینجا هم نمی تونم بنویسم! کلماتم ته کشید. فکر می کنم ذهنم را نوشیدند! احساسم غلبه کرد، چشمهایم خیس شد. من هیچ وقت نتونستم از او بنویسم. نمی دونم... هیچی نمی دونم...

     

    یکشب

    وقتی نسیم نام تو را برد

    دیدم که روح برگ تکان خورد

    گوش شکوفه پرشد از عطر نام تو

    نیلوفرانه یاد نگاهت،

    بر ساقه های سبز غزل پیچید

    چشمم شکوفه زار....

    شعرم بهار شد...

     

    این شعر هم از همشهری اونه ولی الان حتی نام شاعرش رو هم به خاطر نمی آورم. روحت شاد شهید محبی.

    -------------------------------------------

    ویرایش:

    ممنونم از پرستو که اسم و آدرس شاعر شعر بالا رو برام نوشت. با سپاس از آقای سعید سلیمانپور، شاعر عزیز: http://www.chichest.blogfa.com

     


  • <   <<   146   147   148   149   150   >>   >