جستجو:
خانه
مدیریت
ایمیل من
شناسنامه
پارسی یار

مجموع بازدیدهای وبلاگ: 125261
تعداد بازدید امروز: 6
  • درباره من


    اندیشه - ترنم اندیشه
  • لوگوی من


  • آرشیو


  • اشتراک در وبلاگ


     
     
    اندیشه - ترنم اندیشه
    از بخیل در شگفتم ، به فقرى مى‏شتابد که از آن گریزان است و توانگریى از دستش مى‏رود که آن را خواهان است ، پس در این جهان چون درویشان زید ، و در آن جهان چون توانگران حساب پس دهد ، و از متکبّرى در شگفتم که دیروز نطفه بود و فردا مردار است ، و از کسى در شگفتم که در خدا شک مى‏کند و آفریده‏هاى خدا پیش چشمش آشکار است ، و از کسى در شگفتم که مردن را از یاد برده و مردگان در دیده‏اش پدیدار ، و از کسى در شگفتم که زنده شدن آن جهان را نمى‏پذیرد ، و زنده شدن بار نخستین را مى‏بیند ، و در شگفتم از آن که به آبادانى ناپایدار مى‏پردازد و خانه جاودانه را رها مى‏سازد . [نهج البلاغه]
  • 108- شمع عشق
    نویسنده: اندیشه سه شنبه 84/12/23 ساعت 8:2 ع

    ...

    از حالم پرسید، گفتم:

    زمستان است، ولی بنگر

    غنچه ای بر شاخه ، هنوز هست

     

    جام سردی پیش آورد و گفت:

    جرعه ای مانده

    مرهمی کن بر ترک های عطش!

     

    گفتمش: آنکس که دریا دیده است

    زآب و گل، جز عشق و دل نادیده است،

    جرعه ای کی مست و سیرابش کند؟

    بر بیابان دلم، امواج دریا مرهم است

    ...

    گفت: یکدم، دیدگانم را نگر

    شمع عشقی بین، که می سوزد هنوز...


  • <   <<   146   147   148   149   150   >>   >