جستجو:
خانه
مدیریت
ایمیل من
شناسنامه
پارسی یار

مجموع بازدیدهای وبلاگ: 125284
تعداد بازدید امروز: 20
  • درباره من


    اندیشه - ترنم اندیشه
  • لوگوی من


  • آرشیو


  • اشتراک در وبلاگ


     
     
    اندیشه - ترنم اندیشه
    آنکه مجادله اش فراوان شود، از اشتباه ایمن نماند . [امام علی علیه السلام]
  • 107- حرفه ایی
    نویسنده: اندیشه دوشنبه 84/12/22 ساعت 2:27 ع

    یه روز فقط می تونست با حرکت چشماش صدای پرواز پرندگان رو دنبال کنه. یه روز هم که داشت توی باغ می دوید، دستش از دست مادرش در رفت و تالاپی افتاد تو خاکها. یادشه که یه روز هم، صدای خنده هاش گوش فلک رو کر کرده بود. یه روز هم عاشق پیرزنی شد که از عرض خیابون نمی تونست عبور کنه و دستش رو گرفت و اگه اصرار پیرزن نبود تا خونه شون همراش می رفت.

    یه روز هم پیش یه دنیا دیده ای زانوی ادب زده بود و داشت درس صداقت و عشق می آموخت. تا اینکه واقعا عاشق شد. شاید هم فکر می کرد که عاشق شده، ولی هر چه بود دیگه هیچی نفهمید... اصلا نفهمید زمان چطور گذشت. تا اینکه یه روز اسم خودش رو تو لیست حرفه ایی ها دید. حالا دیگه جا خورد! اصلا صدای تبریک دوستاش رو هم نمی شنید. اون ترسیده بود، تازه فهمیده بود که خیلی بزرگ شده. تا اون موقع خودش رو آماتور می دونست. اصلا دوست نداشت حرفه ایی باشه!

    ترسش از بقیه داستان بود. یادش افتاد که الهام حیدری یه چیزی نوشته بود. حالا داشت اونو می خوند:

    "سر انباشته که باز شد قطره قطره عمودی شدی. با علم به اینکه تمام افقی ها رو به زوالند. زیرا در افقی هاست که دندان می پوسد و مو سپید می شود و پوست می خستد، می خوانی اش : چه کسی اجابت می کند و اضطراب را از رگها و صورتم پاک  می کند؟ هزار بار می خوانی اش و معذرت می خواهی از حضرت عمود، از پایی که در کفشهای بزرگش کردی به «ورزیدن»، وقتی آنقدر ورزیده نبودی که گریه ات نگیرد. کنده شدن درد دارد اما درست مثل فارغ شدن است و صبح روز بعد از گریه و دوش، به غایت شیرین است... به غایت شیرین است."

    ----------------------------------

    ممنونم از الهام حیدری که اجازه داد از نوشته اش استفاده کنم: http://holiday.persianblog.com

     


  • <   <<   146   147   148   149   150   >>   >