جستجو:
خانه
مدیریت
ایمیل من
شناسنامه
پارسی یار

مجموع بازدیدهای وبلاگ: 124969
تعداد بازدید امروز: 1
  • درباره من


    اندیشه - ترنم اندیشه
  • لوگوی من


  • آرشیو


  • اشتراک در وبلاگ


     
     
    اندیشه - ترنم اندیشه
    مرد را آن بهاست که بدان نیک داناست آن ارزى که مى‏ورزى ، [ و این کلمه‏اى است که آن را بها نتوان گذارد ، و حکمتى همسنگ آن نمى‏توان یافت و هیچ کلمه‏اى را همتاى آن نتوان نهاد . ] [نهج البلاغه]
  • 216- برگ ریزان خاطرات
    نویسنده: اندیشه سه شنبه 85/8/30 ساعت 11:0 ع

    امشب در خلوت سرای غریبانه ی دلم، غم لانه کرده. امشب دلتنگ همه آشناها و دوستانم. کاش امشب کسی همراه من بود. امشب هر نسیمی که از جانب مهر دوست می وزد، خبر از او می جویم! امشب از آسمان، سراغ ستارگان می‌گیرم با اینکه تمام وجودم مملو از ستارگان است.

    گویا روزگار با تمام توان خویش سعی دارد خاطره های کودکی ام را به نیستی بکشاند و امشب برگ هایی از خاطره های دوران کودکی ام را از من گرفته است. روح بلند عزیزی از سرای گذر به دیار جاودان ره کشیده و پیکر بی جانش امشب در دل خاک آرمیده است.

    هیچ انتظار رفتنش را نداشتم. شاید همه؛ جز من؛ می دانستند که رفتنی است هرچند مرا خبر نکرده بودند! جز اشک و اظهار ناراحتی و طلب آمرزش از درگاه خدای مهربان برای روحش و صبر برای خانواده اش، سخنی ندارم.

     

    بیا ای مرگ ، جانم بر لب آمد
    بیا در کلبه ام شوری برانگیز
    بیا شمعی به
    بالینم بیاویز
    بیا ، شمعی به تابوتم بیاویز

    دلم در سینه کوبد سر به دیوار
    که  « این مرگ است و بر در می زند مشت»
    بیا ای همزبان جاودانی

    که امشب وحشت تنهائی ام کشت


  • <   <<   36   37   38   39   40   >>   >