جستجو:
خانه
مدیریت
ایمیل من
شناسنامه
پارسی یار

مجموع بازدیدهای وبلاگ: 125089
تعداد بازدید امروز: 3
  • درباره من


    اندیشه - ترنم اندیشه
  • لوگوی من


  • آرشیو


  • اشتراک در وبلاگ


     
     
    اندیشه - ترنم اندیشه
    آن که دورى سفر را یاد آرد ، خود را براى آن آماده دارد . [نهج البلاغه]
  • 158- دیدار آستان دوست
    نویسنده: اندیشه دوشنبه 85/4/12 ساعت 8:58 ص

    اینک که در تابستان گرم به دیدار بهار می روی! و درخشش انوار خورشید را در آغاز غروبش دوباره به نظاره می نشینی، به من بگو  کدامین ترانه آزادی تو را می خواند که اینچنین از مجذوب آباد دنیا، بی تابانه به قفس بلبلان عاشق در پروازی؟ برای در آغوش کشیدن بارگاه بی ریای کدامین دوست اوج می گیری؟ برای تعظیم کدامین یار نازنین با وقاری، اینچنین سبکبال بر اسب راهوار می تازی؟

    تو می توانی پرواز کنی، خواهی توانست که در آسمان دلت، بوسه بر پروانه ها زنی، نفس دوست را بر دستهای خورشید خواهی دید،  فانوسهای مهربانی بر سر راهت روشنی خواهد افروخت! باران نرگسهای بی قرارت تو را تا  آستان دوست همراهی خواهد کرد...

    چگونه خواهی بود وقتی که کشتی دلت را در پشت دیوارهای بلند قداست های پوشالی شان، به گل بنشانند و سرچشمه پاک ترین و زلال ترین بارش عطر مستانه یاس ها را به مشامت نرسانند؟ آن شب وقتی که با جامه سیاه عزا تا درک حضور  بنفشه های بهشتی فاصله ای بیش نمانده، تو را در  دیوارهای تحجرشان باز خواهند گذاشت و تو به ناچار از همان فاصله مظلومیت، خود را با عطر یاس و بنفشه ها سیراب خواهی ساخت! همان وقت که طوفان دل را صبورانه نهان می داری و شبنم اشکهایت را گواه آن می کنی تا از کوچه باغ دوست عبور کنی، شاخه نوری هم برای ما به یادگار بردار.


  • <   <<   96   97   98   99   100   >>   >