جستجو:
خانه
مدیریت
ایمیل من
شناسنامه
پارسی یار

مجموع بازدیدهای وبلاگ: 125035
تعداد بازدید امروز: 33
  • درباره من


    اندیشه - ترنم اندیشه
  • لوگوی من


  • آرشیو


  • اشتراک در وبلاگ


     
     
    اندیشه - ترنم اندیشه
    نادانى بود به دنیا آرمیدن و ناپایدارى آن را دیدن و کوتاهى در کار نیک با یقین به پاداش آن زیان است ، و اطمینان به هر کس پیش از آزمودن او ، کار مردم ناتوان . [نهج البلاغه]
  • 174- هر وقت دوست داری بیا !
    نویسنده: اندیشه سه شنبه 85/5/31 ساعت 2:16 ع

    هر وقت دوست داری بیا!
    خانه‌ام درست کنج ستاره‌ای ست
    که بر آسمانش صدها ماه تمام نشسته.
    نشانی‌ام آسان است:
    برابر رودخانه‌ای
    که هر شب
    با صدای باران بیدار می‌شود،
    و کنار بوته‌ی آفتابگردانی
    که ساعت عبور و مرور پرندگان را می‌نویسد.
    همیشه یکی از گل ها آنجا کشیک دارد.
    خیلی زود به ساحل دریایی می‌رسی
    که آسمانی وارونه است
    با کشتی هایی به سپیدی ابر....

    بر کشتی بنشین و
    از راه های نوح بگذر.
    مراقب باش! پشت سرت را نگاه نکن!
    آنجا سرزمینی سیاه است
    با مردانی که کلمه را فراموش کرده‌اند
    و زنانی که اشک می‌فروشند.

    پشت سرت را نگاه نکن!
    خیالت می‌سوزد
    و خورشیدت تباه می‌شود.

    مراقب باش و فقط
    از سپیداران موج بگذر
    همچنان بران، تا پلکان دریا
    تا دری لاجوردی
    که به قله باز می‌شود.

    بالا رو، بالاتر...
    بر پنجره های خانه ام پرده هایی از مه می‌بینی
    که رگه هایی از رنگین کمان بر آنهاست
    و بر در خانه شماره‌ای می‌درخشد
    که به رنگ نام توست.

    در را که می‌گشایی
    آهویِ وحشیِ آرامی به استقبالت می‌آید،
    صدایم که می‌کنی
    زنگ ها به صدا در می‌آیند،
    و تابلوهای خانه، همه، آفتابی می‌شوند.

    اتاقی می‌بینی
    با دیوارهایی از عطر سیب
    و سقفی از نسیم صبح
    و آینه‌ای بلند بالا
    نگاهش که می‌کنی،
    جهان زیبا می‌شود.
    آنجا ساعتی دیواری
    هر ثانیه یک بار
    قلب مرا می‌کوبد.

    بر صندلی صنوبر بنشین
    شراب رازقی بنوش و...

    «شکوه میرزادگی»


  • <   <<   76   77   78   79   80   >>   >