جستجو:
خانه
مدیریت
ایمیل من
شناسنامه
پارسی یار

مجموع بازدیدهای وبلاگ: 125032
تعداد بازدید امروز: 30
  • درباره من


    اندیشه - ترنم اندیشه
  • لوگوی من


  • آرشیو


  • اشتراک در وبلاگ


     
     
    اندیشه - ترنم اندیشه
    بدترین مردم کسانی اند که از بدترین مسأله ها می پرسند تا دانشمندان را به اشتباه اندازند . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
  • 177- نامبرده
    نویسنده: اندیشه یکشنبه 85/6/5 ساعت 10:27 ص

    دیر آمدم! گویا رفته ای! من همیشه دیر می کنم! دوست داشتم سفارشی بکنم!

    می خواستم سلامم را برسانی و البته یادگاری هم می خواستم! یادگاری من کمی عجیب است! آفتاب می خواهم! دوست داشتم شاخه ای از آفتاب برایم بچینی، با کمی نگاه! نگاهی ژرف، به ژرفای سنگ های سیاه، و دیدار دستانی مبارک که «سیه سنگ» را بر جایگاهی والا نهاد و بوی عطر خانه! عطر خانه دوست و کمی هم نور زبرجد؛ از گنبد خضرا؛ و عطر یاس! آری! می خواستم بگویم کمی هم عطر یاس برایم بیاوری! و مقداری هم عطر نرگس! و بوی مشتی خاک، بوی خاک آفتاب خورده و سوخته! وسنگریزه هایی دست چین که عمق مظلومیت را نمایان می سازد! و ستارگان! ستارگانی فرو ریخته در معبر تاریخ! و اندکی هم آتشفشان! شاید بگویی یادگاریها و سوغات گرانسنگی می خواهم، ولی چه کنم؟! بی آنکه امیدم را از دست داده باشم؛ می دانم که اینچنین جایگاهی را با هیچ بهانه ایی هم، به من نخواهند بخشید!

    دیدی! همه اش سفارش خودم شد. تو که به سفارش نیازی نداری، تو جواز حضور داری. نامت را برده اند، حالا دیگر واقعا «نامبرده» هستی! وقتی صدایت کردند سر به آسمان برگیر و صدای «لبیک» را با عمق وجود بشنو وقتی بر می گردی نامت را ثبت کرده ای و بقیه اش با خودت. خواستی نگه دار، یا خدای نکرده...!

    راستی! اگر بهار گونه هایت را لمس کرد، اگر نسیم با گیسوانت بازی نمود، وقتی افق در امتداد نگاهت گسترش یافت و ستارگانی لاجوردین، چشمانت را روشن نمود، آنگاه لحظه ترنم ترانه عشق فرا رسیده است لطفا یاد ترنم دوستان مهجور هم باش!


  • <   <<   76   77   78   79   80   >>   >