می خوام صد و چهاردهمین مطلب وبلاگم رو با نام رسول ا... متبرک کنم. می خوام از پیامبر خدا بنویسم. می دونم که نمی تونم! فقط می خوام نامی برده باشم. می دونم که من برای رسول ا... کاری نکردم که بتونم از ایشون بنویسم، ولی چه کنم روز رحلت اون بزرگوار، روز خیلی مهمیه. روزیه که ارتباط آسمونها با زمین قطع شده. روزیه که بعد از اون روز، دیگه فرشته وحی، حرفی و حدیثی از جانب خدا برای زمینیان نیاورده. روزیه که هر صاحب اندیشه ایی با درک عمق آن، باید خون گریه کنه. شاید فقط یه چیزه که کمی ما رو تسکین می ده و اون وجود مبارک یادگاری از یادگاران پیامبرانه، که در دوران ما هم هست. اصلا نمی تونم تصور کنم بدون وجود امام عصر؛ این هدیه و موهبت برزگ الهی بر بندگان؛ اون وقت چه ارتباطی می تونست با عالم افلاک وجود داشته باشه؟
یاد وقایع یک سال گذشته افتادم. سالی که تلخی هاش برام خیلی بیشتر از وقایع شیرینش بود. سالی که به مقام مقدس ترین اسوه بشریت توهین کردند. چقدر راحت تونستند امیال نفسانی و افکار شوم و پلیدشون رو به رخ جهانیان بکشند؟! اونا چقدر راحت عواطف و احساسات مسلمونها رو بازیچه قرار دادند. چقدر راحت تونستند سیاست پلیدشون رو تا پشت دروازه های قداست، نزدیکتر کنند. سیاسیون کوردل و کوته فکران، پاک ترین و مقدس ترین و مهربون ترین اسوه عالم بشریت رو آماج قلم های ننگین خودشون قراردادند.
ولی پیامبر اسلام، اسوه مهربونی و رحمت برای همه مردمه. پیامبر در زمان حیاتش هم مظلوم بود و بعد از رحلتش هم مظلوم. وقتی کلام مولا رو؛ در حین غسل پیامبر؛ تو وبلاگ «در سایه آفتاب» می خوندم نتوانستم ذهنم رو از وقایعی که در همون موقع در فاصله نزدیکی از پیکر مطهرش در جریان بود، خلاصی ببخشم و نتونستم به یاد مظلومیت پیامبر و علی چشمهام رو راحت نذارم. پاسخ افترا و توهین به شخصیتی مثل پیامبر اسلام، بر عهده خود پیامبره.
عجیب ترین اتفاقی که در این روز همیشه فکرم رو مشغول می کنه تقارن روز رحلت آن بزرگوار با عروج روح ملکوتی امام حسن مجتبی و مظلومه. شاید اگه نبود وقایع کربلا، ما الان کلمه مظلوم رو قرین نام امام حسن مجتبی می دونستیم.
سلام بر اسوه مهربونی، سلام بر پیامبر عظیم خاتم مرسلین، سلام بر کسی که با رحلتش ارتباط آسمونها با زمینیان قطع شد. سلام بر امام حسن، امام بزرگوار و مظلوم.
ایام رحلت پیامبر اسلام و امام حسن مجتبی بر امام عصر و پیروانشان تسلیت باد.