سلام.
جاده اي خواهم ساخت پر از گل
خارج از شهر دود
و سفر خواهم كرد
مرا خواهد برد راه سبزي در خويش
مي روم تا به ستاره
مي روم آن جايي
كه دل همه ساكنانش را لبخند هديه كند
مي روم در باغي
كه كركسانش هم در دل طاووس اند
آبيش آسمان
و شاديش آبيند
خورشيد پر از سايه
سايه هايش پر از نورند
مي روم.
ببخشيد يه موقع فكر نكنيد شعرتون رو خواستم تغيير بدما. اين شعرتون خيلي رنگ رؤياهاي منه و منم كه يه كمي دلم گرفته بود واسه همين خواستم يه ذره باهاش همسرايي كنم. اميدوارم به شعر لطمه نزده باشم.
شاد و موفق باشيد.