جستجو:
خانه
مدیریت
ایمیل من
شناسنامه
پارسی یار

مجموع بازدیدهای وبلاگ: 124926
تعداد بازدید امروز: 29
  • درباره من


    231- تو همون حس غریبی (2) - ترنم اندیشه
  • لوگوی من


  • آرشیو


  • اشتراک در وبلاگ


     
     
    231- تو همون حس غریبی (2) - ترنم اندیشه
    [ و فرمود : ] آن که به عیب خود نگریست ، ننگریست که عیب دیگرى چیست ، و آن که به روزى خدا خرسندى نمود ، بر آنچه از دستش رفت اندوهگین نبود ، و آن که تیغ ستم آهیخت ، خون خود بدان بریخت ، و آن که در کارها خود را به رنج انداخت ، خویشتن را هلاک ساخت ، و آن که بى‏پروا به موجها در شد غرق گردید ، و آن که به جایهاى بدنام در آمد بدنامى کشید ، و هر که پر گفت راه خطا بسیار پویید ، و آن که بسیار خطا کرد شرم او کم ، و آن که شرمش کم پارسایى‏اش اندک هم ، و آن که پارسایى‏اش اندک ، دلش مرده است ، و آن که دلش مرده است راه به دوزخ برده . و آن که به زشتیهاى مردم نگرد و آن را ناپسند انگارد سپس چنان زشتى را براى خود روا دارد نادانى است و چون و چرایى در نادانى او نیست ، و قناعت مالى است که پایان نیابد ، و آن که یاد مرگ بسیار کند ، از دنیا به اندک خشنود شود ، و آن که دانست گفتارش از کردارش به حساب آید ، جز در آنچه به کار اوست زبان نگشاید . [نهج البلاغه]
  • 231- تو همون حس غریبی (2)
    نویسنده: اندیشه چهارشنبه 85/10/27 ساعت 10:0 ص

    نمی دونم از کدوم ستاره می بینی منو
    چشماتو می بندی و دوباره می بینی منو

    پر بغض جمعه های ناگزیر و بی صدام
    خیلی خسته ام، باورم کن، دنیا زندونه برام

    توی کوره راه چشمام، عطر بارون، بوی سیبی
    واسه عاشقونه موندن، تو همون حس غریبی

    تو همون حس غریبی که همیشه با منی
    تو بهونه ی هر عاشق واسه زنده موندنی

    با توام که گفته بودی غصه هام تموم می شن
    پس کجایی که بیایی منو بگیری از خودم

    ناجی ترانه هام، منو به واژه ها ببخش
    این حقیر رو به سخاوت شب و دعا ببخش...


  •