سفارش تبلیغ
صبا ویژن
  جستجو:
خانه
مدیریت
ایمیل من
شناسنامه
پارسی یار

مجموع بازدیدهای وبلاگ: 124558
تعداد بازدید امروز: 25
  • درباره من


    230- آهنگ آشنا - ترنم اندیشه
  • لوگوی من


  • آرشیو


  • اشتراک در وبلاگ


     
     
    230- آهنگ آشنا - ترنم اندیشه
    هر کس نیکو بپرسد، بداند [و] هرکس بداند، نیکو بپرسد . [امام علی علیه السلام]
  • 230- آهنگ آشنا
    نویسنده: اندیشه یکشنبه 85/10/24 ساعت 3:0 ع

    آهنگ مخصوص صدای آشنا به گوشم می رسد و من بی توجه؛ و در میان هیاهوی کار روزانه, پاسخ می دهم. او را نمی شناسم. چه صدای گرم و مهربانی دارد. به گمانم آشنا باید باشد. تاثیر زبان بیگانه؛ با مکث های کوتاه میان کلامش؛ به تانی خودنمایی می کند. چقدر صدایش شبیه صدای یک آدم مهربان است!

    ولی نه، من او را نمی شناسم! خودش را معرفی می کند. خدای من! اوست! هم خون من است! حالا می توانم کاملا، بویش را از میان امواج حس کنم! و حتی بوی مادرم را! او بوی تازه ی مادرم را با خود دارد.
    ***
    و حالا دلتنگ همه هستم. دلتنگ مادر، دلتنگ آن صورت مهربان و دلتنگ پدر، دلتنگ آن اسطوره کار و تلاش.

    مادرم! کاش می شد نامت را می نوشتم ولی افسوس که هجوم اعجاب انگیز موتورهای جستجوی اینترنتی؛ که به سادگی، تمام زوایای پنهان نوشتارهایم را علنی می سازند! مرا از این کار منصرف می کند. دیگر نمی خواهم وبلاگم ر ا بخوانید. ببخشید!

    می خواستم بخش هایی از شعر زمزمه های «دکتر شفیعی کدکنی» را بنویسم و حالا چه مناسبت خوبی! با سپاس از پرستوی مهربون.

    اى نگاهت خنده ى مهتاب ها
    بر پرند رنگ رنگ خواب ها

    اى صفاى جاودان هر چه هست
    باغ ها، گل ها، سحرها، آب ها

    اى نگاهت جاودان افروخته
    شمع ها، خورشیدها، مهتاب ها

    اى طلوع بى زوال آرزو
    در صفاى روشن محراب ها

    ناز نوشین تو و دیدار توست
    خنده ى مهتاب در مرداب ها

    در خرام نازنینت جلوه کرد
    رقص ماهى ها و پیچ و تاب ها

    ***
    در نگاه من بهارانى هنوز
    پاک تر از چشمه سارانى هنوز

    روشنایى بخش چشم آرزو
    خنده ى صبح بهارانى هنوز

    در مشام جان به دشت یادها
    یاد صبح و بوى بارانى هنوز

    در تموز تشنه کامى هاى من
    برف پاک کوهسارانى هنوز

    در طلوع روشن صبح بهار
    عطر پاک جوکنارانى هنوز

    کشتزار آرزوهاى مرا
    برق سوزانى و بارانى هنوز...


  •