جستجو:
خانه
مدیریت
ایمیل من
شناسنامه
پارسی یار

مجموع بازدیدهای وبلاگ: 125000
تعداد بازدید امروز: 32
  • درباره من


    199- شب قدر - ترنم اندیشه
  • لوگوی من


  • آرشیو


  • اشتراک در وبلاگ


     
     
    199- شب قدر - ترنم اندیشه
    دانش به آموزش است . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
  • 199- شب قدر
    نویسنده: اندیشه جمعه 85/7/21 ساعت 9:0 ع

    سالهاست که از آن بادیه می گذرم. همیشه شعاع های نورانی که در دل شب، از تنها ساختمان موجود در آن بیابان به چشم می خورد؛ مرا در آرزوی رسیدن به آنجا باقی می گذاشت. رهگذرانی که  توفیق ورود به آنجا را یافته بودند، رازهای ناگفته ایی داشتند! من در آرزوی دیدار از آنجا در انتظار دعوت نامه بودم و امید داشتم شبی هم مرا بخوانند، تا اینکه دیشب نوبت من شد!

    عجیب بود انتظار دعوت در چنین شبی را نداشتم. اصلا فرصتی برای رفتن به آنجا نبود ولی گویا دعوت نامه را وقتی می دهند که انتظارش را نداری و باید فرصت را غنیمت بدانی و گرنه شاید هرگز دیداری دیگر میسر نگردد.
    --------
    در دل آرزو کردم که تا سحر مهمان باشم، ولی دل زنگار گرفته ی من، فقط لیاقت مهمانی چند دقیقه ایی را داشت. البته آن بزرگوار چند قطره شراب نابی به من داد که تا سحر، مست آن شراب بودم.

    و این چنین، شب قدر من بسیار کوتاه گذشت. خوش به سعادت آنهایی که شب قدر طولانی داشتند و در محضر بزرگوارانی مهمان بودند.

    دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند .............. واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند
    بیخود از شعشعه پرتو ذاتم کردند
    .......................... باده از جام تجلی صفاتم دادند
    چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی
    ......... آن شب قدر که این تازه براتم دادند
    بعد از این روی من و آینه وصف جمال
    ................ که در آن جا خبر از جلوه ذاتم دادند
    من اگر کامروا گشتم و خوشدل چه عجب
    ....... مستحق بودم و این‌ها به زکاتم دادند
    هاتف آن روز به من مژده این دولت داد
    ............. که بدان جور و جفا صبر و ثباتم دادند
    این همه شهد و شکر کز سخنم می‌ریزد ......... اجر صبریست کز آن شاخ نباتم دادند
    همت حافظ و انفاس سحرخیزان بود
    ......................... که ز بند غم ایام نجاتم دادند


  •