جستجو:
خانه
مدیریت
ایمیل من
شناسنامه
پارسی یار

مجموع بازدیدهای وبلاگ: 125259
تعداد بازدید امروز: 4
  • درباره من


    125- هیچ مگو - ترنم اندیشه
  • لوگوی من


  • آرشیو


  • اشتراک در وبلاگ


     
     
    125- هیچ مگو - ترنم اندیشه
    [ و در پى جنازه‏اى مى‏رفت ، شنید مردى مى‏خندد فرمود : ] گویا مرگ را در دنیا بر جز ما نوشته‏اند ، و گویا حق را در آن بر عهده جز ما هشته‏اند ، و گویى آنچه از مردگان مى‏بینیم مسافرانند که به زودى نزد ما باز مى‏آیند ، و آنان را در گورهاشان جاى مى‏دهیم و میراثشان را مى‏خوریم ، پندارى ما از پس آنان جاودان به سر مى‏بریم . سپس پند هر پند و پند دهنده را فراموش مى‏کنیم و نشانه قهر بلا و آفت مى‏شویم . [نهج البلاغه]
  • 125- هیچ مگو
    نویسنده: اندیشه یکشنبه 85/2/3 ساعت 10:9 ع

    دوش دیوانه شدم عشق مرا دید و بگفت

    آمدم نعره مزن جامه مدر هیچ مگو

     

    گفتم ای عشق من از چیز دگر می ترسم

    گفت آن چیز دگر نیست دگر هیچ مگو

     

    من به گوش تو سخن های نهان خواهم گفت

    سر بجنبان که بلی، جز به سر هیچ مگو

     

    ای که بنشسته در این خانه ی پر نقش و نگار

    خیز از این خانه برو و رخت بکن هیچ مگو

     

    گفتم ای جان پدری کن که نه این وصف خداست

    گفت این هست ولی جان پدر هیچ مگو!!!


  •