نفروفـتم ؟؟!
گفت آتش بي سبب نفروختم !
اون وقتها آتش ، فروشي بوده! اينم نميفروخته. ناز مي كرده!بعدش يكي اومده خريده، همه به فروشنده اعتراض كردن كه چرا پس به اين يكي فروختي به ما نمي فروشي؟ اينم در اومد و گفت آتش بي سبب نفروختم!لابد يه زير ميزي اي چيزي داده بوده. شايدم سبيلشو چرب كرده بود. چمدونم!---------معمولا بايد يه چند صباحي بگذره تا اشتباه تايپي آدم به چشم خودش بياد. وگرنه بعضي چيزا رو شونصد بار هم مي خونم متوجهش نمي شم.ممنون از تذكربازم پيـــــــــــــــــــــــــــــــــش ما بيا.ما دوسِت داريم. ...
گفت آتش بي سبب نافروختم / دعوي بي معنيت را سوختم
مجذوب تبريزي (شاعر قرن يازدهم)