حالا تو بمن بگو اون سيب نصفه گاز زده ...همين دنياي ناقص و لذت و آرزوهاي براورده نشده ما خاكي ها نيست؟
حالا تو بمن نگو كه نميدوني چرا باغچه ما سيب نداشت ...
و چرا ما هميشه چشممون به سمت خاكه ..جايي كه سيب افتاد از دست حوا
و اين همه سوال رو با خودن اين طرف و اون طرف نكش ... بايد به باغچه و باغبونش فكر كرد ...جواب اين سوالها توي همون باغچه است
...
بعدا برات يكي از شعرهاي عاشقونه مو مي نويسم دلت آب بشه