• وبلاگ : ترنم انديشه
  • يادداشت : 180- لذت چشم به راهي
  • نظرات : 1 خصوصي ، 8 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سلام دوست گرامي

    - از اينكه وقت گذاشتي جواب دادي ممنونم..اما منظورم اين نبود كه پشت كرده باشم به باورهام . اما خيلي قشنگ توضيح دادي. با اينكه موضوع رو درك كردي ولي شماها و ديگران اون حس منو متوجه نميشيد. ترنم عزيز من خسته ام از اين همه ... چه جوري بگم ؟ درد دارم ميخوام بنويسم اما براي كي؟ براي چي ؟ نميشه ...

    - انتخابهاي قشنگي ميكني

    - روح مشيري عزيز شاد و يادش گرامي باشه

    - اين شعر دلمو آب ميكنه ... ميفهمي آب ميكنه يعني چي؟ دقت كردي اين سوزش عشق را با سكوت و شب گره زده وقتي كه روح تنهايي شو بيشتر حس ميكنه و جدايي از محبوبش آزارش ميده

    _ اين وصف حال دل بيچاره نسبت به محبوب هست :

    دريايي و من تشنه ي مهر تو ، چو ماهي

    _ شايد ديدار هرگز رخ نده ... وقتي عاشق به وصال معشوق اميدي نداره ...بيچاره مجبور هست ... راهي نمونده بجز اينكه از چشم براهي لذت ببره ...