يكي ايت جمله رو :* بي آنکه در انتظار پاسخ مساعد ما باشد*
يكي اين بيت رو :
*همه خفتند به غير از من و پروانه و شمع
قصه ما دو سه ديوانه دراز است هنوز*
رو خيلي دوست دارم...بيتي بود كه تو يه سالنامه يادداشتش كرده بودم اما نميدونستم شعر عماد خراسانيه ...ممنون ... جمله ي اول تعريف قشنگي از گذر زمان بود ...
حساش رو ميتونم با اين قطعه:
*دستمالِ يادگارى تو
پُر از دردهاى دلم شده!
نمى دانم ستاره ام چه شد؟*
از پست درددلهاي دل مقايسه كنم...
كار خيلي سختيه ولي بنظرم شدنيه. اگه بخواهد كسي؛ توي اين هياهو و جنجال هاي دروغي دنيا نباشه، جنجالهايي كه بعضاً رنگ و لعاب مذهبي هم دارند!!! ناچار گوشهنشيني رو اختيار ميكنه و گرنه درجمع بودن و راه درست رو رفتن كه معمولاً هم خلاف جهت جمعيته كاردشواريه.
سلام وبلاگ خوبي داري به ما هم سري بزن نظر يادت نره
التماس دعا